در حال حاضر اگر تعريف از خودم نباشد فکر مي کنم بالاترين پرواز جنگ در دنيا را داشته باشم و تا به حال 360 بار از خطر گلوله هاي دشمن جان سالم به در برده ام.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهيد سرتيپ خلبان علي اکبر قربان شيرودي در دي ماه 1334 در شيرود تنکابن به دنيا آمد. علي اکبر با اتمام تحصيلات متوسطه در سال 1351 وارد ارتش شد و دوره مقدماتي خلباني را در تهران به پايان رساند . سپس دوره هلي کوپتري کبرا را در پادگان اصفهان ديد و با درجه ستوانياري فارغ التحصيل شد .
زماني که جنگ کردستان آغاز شد شيرودي چنان مي جنگيد که شهيد دکتر چمران او را ستاره درخشان جنگ کردستان مي ناميد و شهيد تيمسار فلاحي نيز او را ناجي غرب و فاتح گردنه ها و ارتفاعات آربابا، بازي دراز، ميمک و دشت ذهاب وپايگاه ابوذر معرفي مي کرد.
شهيد شيرودي بالاترين ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بيش از 40بار سانحه و يش از 360 مورد اصابت گلوله به هلي کوپترش ولي باز سرسختانه مي جنگيد.
شهيد علي اکبر شيرودي سرانجام در هشتم ارديبهشت 1360 در حاليکه تانک هاي عراقي به طرف قره بلاغ دشت ذهاب در حرکت بودند با هلي کوپتر به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندين تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسيد .
تيمسار فلاحي بعد از شهادت وي گفت : «وقتي خبر شهادت شيرودي رابه امام دادم يک ربع به فکر فرو رفتند و حضرت امام در مورد همه شهدا مي گفتند: خدا آنها را بيامرزد ولي در مورد شيرودي گفتند: او آمرزيده است.»
روحمان با يادش شاد

*آنچه در ادامه خواهيد خواند مصاحبه اي است با شهيد سرتيپ خلبان علي اکبر قربان شيرودي که دو هفته قبل از شهادتش در غرب کشوراين گفتگو انجام شده است.

 

*سوال: بفرمائيد تقريبا تاکنون چند پرواز داشته ايد و تا به حال چند بار با خطر رو به رو شده ايد؟


*شيرودي: بسم الله. در حال حاضر اگر تعريف از خودم نباشد فکر مي کنم بالاترين پرواز جنگ در دنيا را داشته باشم و تا به حال 360 بار از خطر گلوله هاي دشمن جان سالم به در برده ام و در حدود بيش از 40 هلي کوپتر که من خلبان آن بوده ام تير خورده که البته همه آنها قابل تعمير بوده و هم اکنون قابل استفاده اند.

در حال حاضر فکر مي کنم، بيش از بيست هزار ماموريت انجام داده باشم و آنچه که مسلم است قدرت خداست که تا به حال من زنده مانده ام و اميدوارم تا روزي که اسلام به پيروزي کامل مي رسد زنده بمانم.


*سوال: وقتي که براي در هم کوبيدن مواضع دشمن به شما ماموريت داده مي شود چه احساسي داريد؟


*شيرودي: وقتي که پرواز مي کنم حالتي دارم که يک نفر عاشق، به طرف معشوق خود مي رود، هر آن فکر مي کنم که به معشوق خودم نزديک تر مي شوم، به آن آرزوي قلبي که دارم نزديک تر مي شوم و وقتي در حال برگشتن هستم هر چند که پروازم موفقيت آميز بوده باشد، باز مقداري غمگين هستم. چون احساس مي کنم هنوز آن طور که بايد خالص نشده ام تا مورد قبول دعوت خدا قرار بگيرم.
 

*سوال: در رابطه با فعاليت کلي برادران هوانيروز اگر توضيحي داريد بفرمائيد؟


*شيرودي: فعاليت کلي برادران ما در جبهه غرب در اثر هماهنگي هائي است که با نيروهاي ديگر خصوصا با سپاه داريم و من فکر مي کنم بيشتر پيشرفت در جبهه غرب، مديون همين هماهنگي سپاه و ارتش باشد و ما هم در عمل پشتيباني آتش و پشتيباني رساندن وسايل (آذوقه و مهمات) به برادران نظامي و سپاه را به عهده داريم.
کلا وظيفه هوانيروز محدود بود. اما برادران مومن ما در هوانيروز پارافراتر گذاشته اند و تمام آن قوانين را به هم زده اند. که خود آمريکا هم در تعجب مانده، که اين هلي کوپتر، چقدر قدرت دارد؟ خود سازنده اش از اين قدرت نا آگاه است.
 

*سوال: در رژيم گذشته چه محدوديت هائي داشتيد که آن محدوديت ها اکنون برداشته شده است؟


*شيرودي: ما در رژيم گذشته پروازي نداشتيم. پروازهائي هم که بعضي افراد انجام مي دادند، همه طبق استاندارد پروازي آمريکا بود که هيچ وقت موفق نبود. و من بايد بگويم وسيله مهم نيست. مهم کسي است که مي خواهد از آن وسيله استفاده کند. هوانيروزي که اين عمليات را از خود نشان داده فقط وسيله نبوده، اين فرد مومن بوده که پشت هلي کوپتر نشسته و اين همه رشادت از خود نشان داده و اميدواريم با هماهنگي بيشتري همگام با نيروهاي ديگر از همين جبهه غرب دروازه بغداد را باز کنيم و صدام را به سقوط بکشانيم. البته نظر ما گرفتن چند متر خاک نيست، نظر مومنين و متعهدين ارتش و سپاه، سقوط رژيم صدام است نه پس گرفتن چند وجب خاک. پيروزي ما روزيست که صدام سقوط کند.


*سوال: يکي از هزاران خاطره اي که تا کنون داشته ايد براي ما تعريف کنيد.


*شيرودي: اوايل جنگ بود، عراق در يکي از جبهه ها با 3 لشکر کامل حمله کرد. ما با کمترين وسايل و با کمترين نفرات اين 3 لشکر عراق را همراه با 80 درصد وسايلشان از بين برديم و تعداد کمي از نفراتشان که باقي مانده بودند مجبور به فرار شدند و اين بهترين خاطره من است که در 24 ساعت مقاومت مردانه، عراق را آنچنان از آن فکري که 3 روزه مي خواست به تهران برسد پشيمان کرديم که ديگر راهي برايش باقي نمانده بود.


*سوال: نظر شما در مرود شهدايي که تاکنون در هوانيروز داشته ايد چيست؟


*شيرودي: ما در مدت جنگ دو ساله کشور جمهوري اسلامي ايران با ابر قدرتهاي دنيا چه در کردستان و چه در غرب و جنوب عزيزان متعهد و مومني را از دست داده ايم.
خاک منطقه غرب و جنوب به خون بهترين فرزندان اسلام آغشته شده. تا قبل از جنگ من براي خاک هيچ ارزشي قائل نبودم و هميشه مي گفتم هيچ وقت براي خاک نخواهم جنگيد. اما حالا يک مشت خاک اين منطقه به خاطر حفظ اسلام براي من عزيز ترين چيز است. خاک اين منطقه با خون شهدايي مانند سهيليان، کشوري و امثال اين ها آغشته شده، با پوست و گوشت و استخوان اين شهيدان و شهداي ديگر آغشته شده است. من در اينجا مطلبي را مي خواهم به عرض ملت برسانم که متوجه باشند اين شهيدان ما، اين شمع هاي سوخته ما که باعث روشني قلب اين انقلاب شده اند سربازان اسلام بودند و فقط براي اسلام مي جنگيدند و در اختيار و تحت فرمان امام. آنها جز به فرمان امام و طبق وجدان اسلامي به منطقه نيامده اند، تحت فرمان هيچ کس و هيچ گروهي نبوده اند، جز امام. آنها سرباز اسلام و مطيع امام بودند و هميشه هم مي گفتند که ما سرباز امام، سرباز نائب امام زمانيم و من از مردم خواهش مي کنم که به اين عزيزان ما مثل سهيليان و کشوري ها مارک هاي ديگر غير از سرباز اسلام نچسبانيد. چون فقط سرباز اسلام بودند و طبق فرمان امام مي جنگيدند.
آنها براي امام والاترين و بيشترين ارزش را قائل بودند، مي گفتند ما حاضريم طبق دستور امام فرزندانمان را براي پيروزي اين انقلاب قرباني کنيم.


*سوال: شما که يکي از عقابان تيز پرواز هوانيروز هستيد وضعيت جنگ را به چه صورتي مي بينيد؟
 

*شيرودي: ما هر چه که جنگ ادامه پيدا مي کند، قدم هاي بيشتري به طرف پيروزي بر مي داريم، هر چند که تنها در جاي خودمان باشيم و فقط دفاع بکنيم. چون ادامه جنگ کم کم مثل خوره اي ريشه کثيف بعث را مي کند. ما هر چه به جنگ ادامه بدهيم حزب بعث ضعيف تر و مردم عراق هوشيار تر مي شوند. بالاخره روزي اين مردم از صدام خواهند پرسيد جوانان ما را کجا بردي؟ و براي چه؟ و آن روز نزديک است و اگر ما، براي پيروزي اسلام و براي سقوط صدام مي جنگيم، هيچ وقت صلح و سازشي نبايد در کار باشد. چون اسلام با کفر سازش ندارد و نمونه اش سرورمان امام حسين است. اگر سازشي در کار بود، پس چرا امام حسين شهيد شد؟ اگر ما خود را سرباز امام حسين مي دانيم نبايد تن به صلح و سازش بدهيم.


*سوال: در پايان اگر پيامي براي مردم داريد بفرمائيد.


*شيرودي: از شما مردم مي خواهم مواظب حرف ها باشيد، مواظب شايعات باشيد، سپاه را بشناسيد، ارتش را بشناسيد و ببينيد سپاهي که از قلب اين ملت برخاسته و ارتشي که اين همه حر تحويل جامعه قهرمان قهرمان پرور ايران داده تا به حال چه حماسه هايي آفريده اند.
ببينيد ما در چه وضعي هستيم و شما اينقدر شايعات را قبول نکنيد، به ستون پنجم کمک نکنيد. من فکر نمي کنم در تاريخ جنگ هاي دنيا در هيچ جبهه اي به خاطر کمک بي شائبه مردم اين وفور نعمت باشد.
ايده من و تمامي آنهايي که در دنيا جنگ را ديده اند و در اين مورد نوشته اند اين است که: ارتشي اگر پشتيبانش ملت باشد حتما پيروز است. مخصوصا وقتي که اين ارتش مکتبي باشد و ما اميدواريم تمامي پرسنل ارتش ما روزي مکتبي بشوند و آن روزي است که آمريکا بايد بر خودش بلرزد چون يک ارتش مکتبي مي تواند دنيا را به زانو در بياورد.
به اميد آن روز


 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس